پنج شنبه , 6 اردیبهشت 1403
محمد کریم پیرنیا

محمد کریم پیرنیا. تحلیل، بررسی اثار و فرایند طراحی

محمد کریم پیرنیا

محمد کریم پیرنیا. پژوهشهای انجام شده در این باره:

استاد راهنما دکتر علی امامیان فر        
استاد محمد  کریم پیرنیا نائینی گرداورنده محمد حسن زارعان زمستان ۹۵ دانشگاهمحمد کریم پیرنیا

شاهین شهر دانلود فایل پاور پوینت حجم ۱/۶۳ مگابایت کد خرید   ۱-۱۷-۰۳

 

بررسی فرآیند نگرش استاد محمدکریم پیرنیا گرداورنده هانیه شبرو زمستان ۹۵محمد کریم پیرنیا

دانشگاه اشرفی اصفهانی دانلود فایل پاور پوینت  حجم ۱۴/۱ مگابایت کد خرید   ۲-۱۷-۰۳

 

محمد کریم پیرنیا بخشی از گفته های وی

محمدکریم پیرنیا (۱۲۹۹، یزد – ۱۳۷۶) استاد دانشگاه، محقق، نویسنده، نظریه‌پرداز معماری ایرانی است.
من در اصل نائینی هستم و از بدو تولد تا بعد از دوره دبیرستان در یزد اقامت داشتم.
دوران دبیرستان را به مدرسه ای رفتم که ابتدا اسم نداشت ولی بعدها به « ایرانشهر» معروف شد.
گرایش به معماری از دوران کودکی در من وجود داشت . درزمان کودکی تا دوره دبیرستان با اساتید زیادی در یزد آشنا بودم .

محمد کریم پیرنیا ورورد به دانشگاه

در سال ۱۸-۱۳۱۷ در امتحان کنکور دانشکده هنرهای زیبا شرکت کردم و آنطور که یادم می آید ۷ نفر پذیرفته شدند و الحمدالله به جز من همه از هنر مندان نامور ایران شدند.
دانشکده نخست نام دیگری داشت و به نام هنرستان و مدرسه عالی معماری  شناخته می شد:
در سال ۱۳۱۷ مدرسه ای به نام  مدرسه عالی معماری در وزارت پیشه و هنر محل مدرسه عالی مرحوم کمال الملک به ریاست آقای ابوالحسن صدیقی تاسیس گردید.

در تاریخ ۲۰/۷/۱۳۱۹ با نطق رئس دانشکده آقای آندره گدار دانشکده افتتاح شد و دانشجویان به چند دسته تقسیم شدند،
و هر دسته در کارگاه مخصوص تحت نظر یکی از استادان معماری آقایان آرشیتکت فروغی و آرشیتکت ماکزیم سیرو و آرشیتکت رولاند دوبرول شروع به کار نمودند.
متاسفانه پس از چندی آرشیتکت دوبرول به دلیل پیش آمدن جنگ،
ایران را ترک نمودند و دانشجویان را از ذاشتن چنین استاذی محروم و سرپرستی کارگاه را به آقای آرشیتکت فروغی محول نمودند.

عده فارغ التحصیلان  تا سال ۱۳۲۴ در قسمت معماری ۲۸ نفر و در قسمت نقاشی ۶ نفر بود. (غلامرضا خواجوی،دانشکده هنرهای زیبا،مجله آرشیتکت ،ص ۱۱۱)
من سال اول دانشکده ام را با چهار پروژه تمام کردم که همه آنها نمره اول شد و مدال گرفت.

محمد کریم پیرنیا اموزش و پرورش

پس از ترک دانشگاه در وزارت فرهنگ قدیم یا آموزش و پرورش شاغل شدم.
زمان ورود من به آنجا طراحی مدارس روستایی بر اساس چهار تیپ در مناطق گرم و مرطوب، گرم و خشک، سرد و مرطوب و سرد و خشک انجام می شد.
در ابتدا چند طرح به من ارجاع داده شد که آنها را با طرح ایرانی ساختم و یا بعضی از عناصر ساختمان مانند طاق در پوشش استفاده کردم.
بعد ها در وزارت فرهنگ کارهای دفتر فنی با من بود و طرحها را خودم می کشیدم که در مکانهای مورد نظر اجراء می کردند.

برای نمونه ساخت مدارس در شمیران و تپه جعفرآباد بود.
در شمیران با توجه به دوری و سربالایی بودن، حمل و نقل مصالح گران تمام می شد ( فکر می کنم متر مربعی ۱۳۶ تومان ).
یادم می آید که یکی از وزیر های وقت  باور نمی کرد که در این منطقه مدرسه ای را که ما شروع به ساخت کرده بودیم با این سرعت به اتمام برسد.
زمین مدرسه هدیه شده بود و ما پس از سه ماه مدرسه را تحویل دادیم.

مدارسی که می ساختیم دارای ۱۲۰ و ۱۸۵ کلاس بود و طی سالهای بین ۱۳۳۲ تا ۱۳۴۵ انجام شد.
تعداد مدارس ساخته شده ۳۳۳ عدد بود که بیشتر آنها در مناطق تهران پارس و نارمک قرار دارند.

 محمد کریم پیرنیا سازمان حفاظت آثار باستانی

در سال ۱۳۴۴ به وزارت فرهنگ و هنر رفتم.
پس از انقلاب دیدیم تنها کسی که می تواند سازمان را حفظ کند مهندس شیرازی است.
همکاران، ایشان را برای سرپرستی سازمان انتخاب کردند تا اینکه « سازمان حفاظت آثار باستانی » به « سازمان میراث فرهنگی » تبدیل شد.

طول مسئولیتم در سازمان، چند کار را احیا نمودم البته نمی توانم بگویم مستقیما، اما احیا آنها جزء به جزء با نظر من انجام می شد.
یکی از آنها احیاء سر در باغ فین کاشان بود که کاملا  مسخ شده و به شکلی دیگر درآمده بود.
با زحمت زیاد نقاشیهای اصلی را از زیر کار درآوردیم و به وضع اصلی تبدیل نمودیم که در حال حاضر نیز کار نسبتا خوبی است.

محمد کریم پیرنیا مسجد جامع ورامین و  سر در شاه عبدالعظیم

در تعمیر مسجد جامع ورامین نیز همکاری داشتم و جاهای دیگری که همه آنها به خاطرم نمی آید.
یکی از بناهایی که سر در آن را بیرون آوردم سر در شاه عبدالعظیم بود.
به خاطرم می آید که روزی برای کاری به آنجا رفته بودم .
با دقت به آینه کاری که ترک خورده  بود، بقایای چفدی را دیدم و به نظرم مربوط به دوران آل بویه آمد.

کتیبه را که بیرون آوردیم آن را بر روی کاغذ های بزرگ پیاده کردم.
شبها تا پیش از خواب کاغذ ها بالای سرم بود و آنقدر آنها را می خواندم تا خوابم می برد.

کتیبه را کلمه کلمه خواندم تا کل آن مشخص شد.
برای تعمیر آن از یک نفر مرمت کار خوب استفاده کردم
( متاسفانه اسم او دقیقا به خاطرم نمی آید « آقای موسوی یا مرتضوی » )
ایشان به خوبی کار کرد و کتیبه را احیاء نمود.
همچنین بقیه اجزا کتیبه را نیز یافتیم  و بیرون آوردیم.

محمد کریم پیرنیا مسجد کبود

یکی دیگر از بنا هایی که در احیای آن نقش داشتم « مسجد کبود » تبریز است.
مسجدی که زمانی« فیروزه اسلام » لقب داشت و یکی از زیباترین مساجد دنیا بود به تدریج در حال نابودی بود.
تحقیقات ما نشان داد که زلزله های مکرر در تبریز تاثیر به سزایی در تخریب مسجد داشته است.

من در حین احیای بناها چند عکس پیدا کردم که راهنمای بسیار خوبی برای کاربود یکی عکسی از گنبد مسجد «مسجد کبود » بود و دیگری «  باغ دولت آباد » یزد که بعدا درباره آن توضیح خواهم داد.
در عکس گنبد « مسجد کبود » خوشبختانه بخشی از گنبد که خراب شده، دیده می شد.

در این تصویر بخشی از گنبد تا شکر گاه گنبد مشاهده می شد و هماگونه که می دانید،
در گنبد های ایرانی اگر قسمتی از آن مشخص شود خیلی راحت می توان آن ر ارسم نمود.

به این ترتیب گنبدرا ترسیم کردیم و کار به معمار بزرگ معاصر تبریزی استاد « رضا معماران بنام » محول شد،
دکتر هدایتی نیز در اجرای کار همکاری داشتند. استاد معماران که انسانی بسیار پخته بود کار را بسیار خوب اجرا کرد.
هر چند که به کار ایراد هایی گرفته شد ازجمله اینکه پایه های گنبد ضعیف است،
و نمی تواند وزن آن را تحمل کند  اما نتیجه کار این بود که از تخریب کلی بنا جلوگیری شد.

محمد کریم پیرنیا باغ دولت آباد

بنای دیگری که به کمک عکس با ارزشی آن را احیا کردیم « باغ دولت آباد » یزد.
از زمان جلال الدوله به باغ و اجزای آن آسیبهای فراوانی وارد شده بود.
ارسی های آن را کنده بودند و جای آن سه دری گذاشته بودند.

زمانی که باغ سربازخانه بوده است لطمات دیگری به آن وارد شده بود از جمله تخریب بادگیر آن بود.
برای نمونه بادگیر باغ را از ترس اینکه فرو ریزد و ساختمان زیر آن را خراب کند کنده و برداشته بودند.

خوشبختانه با پیدا کردن دو عکس از زمان جلال الدوله ( پسر ظل السلطان  حاکم یزد ) توانستیم اطلاعات مفیدی به دست آوریم.
در عکس ها جلال الدوله، خان بزرگ یزد در وسط باغ و در دو حالت ، یکی به طرف بادگیر و یکی به طرف هشتی دیده می شود.
بر اساس این عکس ها ما بادگیر را دوباره ساختیم و ارسی ها را در جای خود گذاشتیم،
سر در را نیز احیاء نمودیم.

محمد کریم پیرنیا مسجد جامع فهرج

بعضی ها گفته اند که « مسجد جامع فهرج » از یافته های پیر نیا می باشد.
در صورتیکه این بنا گم نشده بود که من آن را بیابم.
در آنجا تمامی اصول ساخت مسجد رعایت شده بود اما جزء جزء عناصر آن یعنی شبستان، صفه ها،
رواقها به شکل معماری پارتی بود.

پس از آن به کنکاش منابع تاریخی پرداختم و با استفاده از کتاب تاریخ جعفری و منابع دیگر به نکات دیگری پی بردم.
آنچه دریافتم این بود که این مسجد در نیمه اول قرن اول هجری ساخته شده اما معماری آن نسبت به پیش از اسلام تغییر نیافته است،
و می توان آن را اولین بناهای « شیوه خراسانی » دانست این بنا،
دارای ویژگیهای مختلفی است.

تمام چفد های آن بیز کند است و طاقها بیز تند می باشند.
در گاهها آن همه دارای شانه یعنی پس نشستگی در قسمت پاکار قوسها هستند.

محمد کریم پیرنیا تدریس در دانشگاه

کار دانشگاه را از حدود سالهای ۱۳۴۴-۱۳۴۵ شروع کردم.
ابتدا در دانشکده هنرهای زیبا مشغول به کار شدم. همچنین کلاسهایی برای محافظان آثار باستانی و ژاندارمری تشکیل می شد.

دانشکده معماری و شهرسازی شهید بهشتی، سازمان جهانگردی،
دانشگاه فارابی تهران و پردیس اصفهان و دانشگاه علم و صنعت دیگر جاهایی بودند که در آنها تدریس داشته ام.

مسجد جامع ورامین
محمد کریم پیرنیا

مسجد جامع فهرج
محمد کریم پیرنیا

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

پنج × 3 =

error: این محتوا غیرقابل کپی است