معماری دیکانستراکشن Diconstraction
معماری دیکانستراکشن Diconstraction تحقیقات انجام شده در این زمینه:
استاد راهنما دکتر علی امامیان فر
معماري ديكانستراكشن و تاثیر آن در ایران گرداورنده نیلوفر مقدس، زمستان ۹۵>
دانشگاه اشرفی اصفهانی، دانلود پاور پوینت حجم ۳۳/۴ مگابایت کد خرید ۱-۹-۰۴
.
بررسی سبک دیکانستراکشن گرداورنده مریم حامدی، زمستان ۹۴ دانشگاه ازاد اسلامی
واحد دولت اباد، دانلود پاور پوینت حجم ۲۳/۷ مگابایت کد خرید ۲-۹-۰۴
.
معماري ديكانستراكشن و تاثیر آن در ایران گرداورندگان زهره صفایی و
معماری دیکانستراکشن Diconstraction
مکتب دیکانستراکشن از شاخه های مهمه فلسفه پست مدرن محسوب میشود و نقدی بر بینش ساختارگرایی و تفکر مدرن است
که هدف از ان گسستن از مفاهیم مطلق گذشته و پیوستن به وادی های ناشناخته آینده است.
تاثیری که این مطلب بر معماری بر جای میگذارد بیشتر در بعد ظاهری آن مطرح میشود و مفاهیم زیبایی شناختی آن را دگرگون میسازد.
ساخت شکنی در فلسفه را میتوان تلاشی برای جلوگیری از ارزش گرایی منطق محور یا منطق گرایی ارزش محور در ساحت زیباییشناسی هنرومعماری دانست.
ساختشکنی، اندیشههای غرب را همواره زیر سیطره متافیزیک حضور میداند
ودریدا به عنوان یک فیلسوف زیباییشناس، اساس گفتار خویش را بر مفهوم ”sous rapture “ قرار میدهد
که به معنی نوشتن یک کلمه، خط زدن آن و بعد چاپ کردن آن به همان صورت خط خورده است،
بی آنکه پاک شدهباشد. منظور این است که این کلمه چون نارسا بوده، خط خوردهاست ولی ضروری بنظر میرسد که همچنان خوانا بر جا بماند..
معماری دیکانستراکشن Diconstraction
مکتب دیکانستراکشن توسط ژاک دریدا (۱۹۳۰ ) ، فیلسوف معاصر فرانسوی ، پایه گذاری شد.
دریدا با ساختارگراها مخالف است و معتقد است که وقتی ما به دنبال ساختارها هستیم از متغیر ها غافل می مانیم ، فرهنگ و شیوه های قومی هر لحظه تغییر می کند،
پس روش ساختارگراها نمی تواند صحیح باشد . دریدا از سال ۱۹۶۷ ، یعنی زمانی که سه کتاب او منتشر شد،
در مجامع روشنفکری و فلسفی غرب مطرح گردید.
این سه کتاب عبارتند از : فتار و پدیدار ، نوشتار و دیگر بودگی و نوشتار شناسی از نظر دریدا فلسفه غرب دچار نوعی ورشکستگی است و در حال حاضر پویایی خودش را از دست داده است.
به عقیده دریدا ، یک متن هرگز مفهوم واقعی خودش را آشکار نمی کند، زیرا مولف آن متن حضور ندارد و هر خواننده و یا هر کس که آن را قرائت کند،
می تواند دریافتی متفاوت از قصد و هدف مولف داشته باشد. ” نوشتار مانند فرزندی است که از زهدان مادر ( مولف ) جدا شده. هر خواننده ای می تواند برداشت خود را داشته باشد.
در بینش دیکانستراکشن ، ما در یک دنیای چند معنایی زندگی می کنیم.
هر کس معنایی و استنباطی متفاوت با دیگران از پدیده های پیرامون خود قرائت می کند.
دریدا به تعامل میان فلسفه و معماری توجه می کند، دریدا برای شالوده شکنی و برچیدن،
دقیقآ از زبان استعاره های معماری و نیز تقابل های دوتایی که پایه و اساس زبان و معنا هستند،آغاز می کند.
معماری دیکانستراکشن Diconstraction
شخصی که این مباحث فلسفی را وارد عرصه معماری نمود، پیتر آیزنمن، معمار معاصر آمریکائی است.
آیزنمن نه تنها با مقالات و سخنرانی های خود، بلکه با فضاها،کالبدها و محوطه سازی های متعددی که ساخته،
فلسفه دیکانستراکشن را به صورت یکی ازمباحث اصلی معماری درطی دهه هشتاد میلادی در آورد.
آیزنمن در مقاله ای به نام “مرز میانی “، هم فلسفه مدرن و هم معماری مدرن را به باد انتقاد گرفت.
از نظر وی، معماری مدرن بر اساس علم و فلسفه قرن نوزده بنا شده است.
فیلسوفان پست مدرن مانند نیچه، فروید، هایدگر و دریدا رابطه ما را با جهان هستی عوض کرده اند.
آیزنمن معتقد است که مدرنیست ها مدعی هستند که مدینه فاضله را باید در آینده جست و جو کرد.
پست مدرنیست ها نیز به دنبال این مدینه فاضله در گذشته هستند،
ولی معماری امروز باید این مدینه فاضله را در شرایط امروز پیدا کند.
در این مورد وی از واژه ” Presentness ” به معنای ” اکنونیت “استفاده کرده و معتقد است
که معماری در هر زمان و مکان باید اکنونیت داشته باشد.
متعلق به زمان و مکان حاضر باشد (eisenman-1989-24).
معماری دیکانستراکشن Diconstraction
برای رسیدن به شرایط فوق، باید قوانین گذشته معماری را بر هم زد و از آنجایی که این قوانین قراردادی هستند
و نه طبیعی ، لذا بر هم زدن آنها ممکن است.
حقایق و نمادهای گذشته باید شکافته شود ( دیکانستراکت شوند )
و مفاهیم جدید مطابق با شرایط امروز از دل آنها استخراج شود. (قبادیان-معاصر غرب).
از تاثیر گذار ترین معماران این سبک میتوان دانیل لیبسکیند (Daniel Libeskind) را نام برد
که ساختمان موزه یهود نیز از اثار او میباشد.
این بدان معنا نیست که لیبیسکیند قدرت مطلق دیکانستراکشن است
در ابتدای این بخش گفته شد
سبک در معماری هیچگاه توسط یک شخص بوجود نمی اید مکتب و فلسفه ایی است
که در یک جنبش اجتماعی مطرح میگردد
و قشر مختلفی از جامعه مانند یک پازل هنری ان را تکمیل می نمایند.
دیگر معماران از ده ۸۰ میلادی به بعد نیز اثاری به همین سبک را بوجود اوردند
مانند پیتر ایزنمن، زها حدید و فرانک گهری